جدول جو
جدول جو

معنی شکی مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

شکی مزاج
(شَکْکی مَ)
دودل. متردد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شکی مزاج
دو دل و متردد
تصویری از شکی مزاج
تصویر شکی مزاج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
آنکه یا آنچه دارای مزاج تاک باشد. شراب مزاج. انگورمزاج:
خلی نه آخر از خم تا کی مزاج چرخ
کانجا مرا نخست قدم بر سر خم است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ مِ)
سودائی مزاج. تندخو. سبک سر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
طمعکار وبخیل و لئیم. (ناظم الاطباء) ، شوم پی
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ مِ)
تندخوی، نادان. احمق، لجوج. ستیزنده. (ناظم الاطباء) ، بدمزاج. بدذوق. بدسلیقه. (فرهنگ فارسی معین) :
تو گر کژدم مزاجی لقمه خور پاک
رها کن کج مزاجان را به خاشاک.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیک مزاج
تصویر نیک مزاج
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژ مزاج
تصویر کژ مزاج
کژ خاطر: (آن کژ مزاجی کز دغا مانند فرزین کژ رود چون بندق فرزین شده سر زیر کن کون با زبر)، (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج مزاج
تصویر کج مزاج
کج طبع بنگرید به کج طبع بد مزاج بد ذوق بد سلیقه: (تو گر کژدم مزاجی لقمه خور پاک رها کن کج مزاجان را بخاشاک) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار